واگویه

متفرقه

واگویه

متفرقه

خدا مثل حقیقت بی نشان است


به ابابیل تو سوگند
که انسان خاک است
که در دامن آن نقد زدند
و خداوند در آن زندانی است
همه در بعثت ذرات هستیم
همه پیغمبر بذات هستیم
بشر آینه دار بی ثباتی است
وگرنه دانش توحید ذاتی است
خدا جز خاک ماوایی ندارد
جهان غیر خدا جایی ندارد
خدا در لابه لای لامکان است
خدا مثل حقیقت بی نشان است
خدا در گل خدا در آب و رنگ است
خدا نقاش این جمع قشنگ است
خدا یعنی درختان حرف دارند
شقایق ها درونی ژرف دارند
خدا سر چشمه ی لیل و نهار است
خدا معراج شبنم در بهار است
خدا زات گل و ذات قناری است
خدا اثبات باران بهاری است
خدارا می توان در خلسه فهمید
خدا را می توان در پرستش دید
خدا در باتن آباد شراب است
خدا در قعر چشمان تو خواب است
خدا در هر نظر آینه ی ماست
همین حالا خدا در سینه ی ماست
سروده ای از: جناب آقای «دکتر سید محمود انوشه»
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد